بیکاری نام دارد
شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ق.ظ
آدم می آید می نشیند در مرکز مدیریت، همینطور به در و دیوار نگاه میکند انتظار دارد کسی بیاید و گزارش ارسال فلان فایل ها را بدهد، یا لااقل کافی ای چایی ای چیزی تعارف بزند.
و در همین حین میگوید چه چیزها میخواهم بگویم و نمی توانم به نوشته تبدیلشان کنم.
و حتی فکر میکند باز اینجا آن چه میخواهد نیست.
ولی هیچ چیزی پیش نمیرود.
آدم فقط به در و دیوار ثابت زل میزند.
۹۴/۰۴/۰۶